داستان گلس ری
لطفاً چنددقیقهای از وقتیکه داری به من بده و صورت مهربانتو میون دستات بگیر و طرح چشماتو به نغمه جادویی کلماتی گره بزن که شاید با خوندن شون یه تغییر بزرگ توی زندگی و حال و هوات ایجاد بشه…
سلام از زمانی که من و برادرانم از هم جدا شدیم و یکی مون رفت خونه علی کوچولو و یکی رسید دست آقا سعید که دانشجو بود و هزینه خانواده اش رو هم به عهده داشت. اون یکی رسید دست زهرا خانم که یه خانم خانه دار بود و من که یه روز آقای مهندس اومد و من رو آورد اینجا توی یه شرکت…
حتما کنجکاو شدی بدونی من و برادرانم کی هستیم! خب باید بگم اگه تا آخر این داستان با ما همراه باشید علاوه بر دونستن جواب این سوال، یه دنیا از ایده های خلاقانه هم به ذهنت میاد
علی کوچولو به مهدکودک میره و خیلی به درست کردن کاردستی علاقه داشت. اما دیگه از درست کردن کاردستی های تکراری که با خمیر بازی و مقوا ساخته می شد، خسته شده بود تا اینکه یه روز وقتی با مامانش رفته بودن بیرون، مامانش اونو به یه مغازه می بره و با یکی از برادرهای من که اسمش آقای گلس ری ۰۱ هست آشنا میکنه. از اون روز تا همین حالا هر روز علی کوچولو با برداشتن یه ماژیک استارت بازی رو میزنه کلی کاردستی و نقاشی های خوشگل رو با کمک آقای گلس ری ۰۱ درست کرده و جالب این جاست که نقاشی ها رو روی شیشه میکشه! کاردستی های علی کوچولو خیلی خیلی خوشگله.
درسته…. آفرین
ما گلس ری هستیم یه کرم نرم برای حکاکی روی شیشه و مات کردن
استفاده درست از زمان
داستان گلس ری(حکاکی روی شیشه)
یه ,رو ,گلس ,ری ,کاردستی ,کوچولو ,گلس ری ,علی کوچولو ,روی شیشه ,یکی رسید ,آقای گلس
درباره این سایت