یک انسان، یک حیوان



استفاده درست از زمان

وقتی نشریه‌ی قدیمی هارپرز (Harpers) حدود ۱۳۴ سال بعد از تأسیس، در سال ۱۹۸۴ تصمیم به تغییر ساختار گرفت، صفحه‌ای با عنوان Harper’s Index به صفحات آن اضافه شد.

این صفحه آن‌قدر طرفدار پیدا کرد که هنوز هم در نشریه‌ی هارپرز وجود دارد و در نسخه‌ی وب مجله هم می‌توانید بخش‌هایی از آن‌ را ببینید (Harper’s Index).

صفحه ساختار بسیار ساده‌ای داشت و در آن صرفاً مجموعه‌ای از آمارها ارائه شده بود.

آمارهای هارپر در بسیاری از مواقع، درباره‌ی موضوعات بسیار ساده و دم دستی هستند و خیلی وقت‌ها، بر اساس بحث‌های روز دنیا انتخاب می‌شوند.

اما بدون اطلاع از تجربه‌ی هارپر، کمتر کسی فکر می‌کند انتشار آن‌ها بتواند مخاطب را جذب کند.

مثلاً این سوال‌ها را بخوانید:

  • آیا می‌دانید چند درصد خزندگانی که به خانه آورده می‌شوند تا به عنوان حیوان خانگی نگهداری شوند، در همان سال اول می‌میرند؟ سه چهارم.
  • می‌دانید چند نفر از سربازان آمریکایی بوده‌اند که بیش از ۳۰ سال منتظر مانده‌اند تا مجروح شدن آن‌ها در جنگ و استفاده از مزایای مجروحین برای آن‌ها تأیید شود؟ ۲۲ نفر.
  • می‌دانید از آن ۲۲ نفر، چند نفر بالای ۵۰ سال صبر کردند؟ ۲ نفر
  • به نظرتان در لیست ۳۰ نفر جوان زیر ۳۰ سال که فوربس در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد، چند نفر معلم مدرسه وجود داشت؟ صفر نفر.

با وجودی که به نظر می‌رسد دانستن چنین اطلاعاتی نمی‌تواند چندان مفید باشد، ظاهراً مخاطبان بسیاری از این نوع آمارها استقبال می‌کنند.

البته عده‌ای هم هستند که معتقدند چنین آمارهایی می‌توانند جرقه‌هایی را در ذهن خواننده ایجاد کنند و نطفه‌ای برای #ایده‌پردازی و خلاقیت باشند.

کتاب The Book of Times نوشته‌ی لسلی آلدرمن (Lesley Alderman) چنین کتابی است و به سرعت شما را به یاد صفحات مجله‌ی هارپر می‌اندازد.

هر جمله‌ای که بتوان با کلمه‌ی زمان ساخت یا هر آماری که در توصیفش، ثانیه و دقیقه و ساعت به‌کار بیاید، در این کتاب می‌توانید بیابید.

از آمار وقت‌گذرانی روزانه‌ای انسان‌ها تا متوسط ساعتی که دانش‌آموزان در هر جای جهان، درس می‌خوانند.

یا مثلاً این‌که طول ۵۰ فیلم برتر دهه‌های مختلف بر اساس آمار IMDb،‌ در دهه‌های اخیر بیشتر شده است:

حتی متوسط زمانِ در صف ایستادن در کشورهای مختلف هم فراموش نشده است.

به این اطلاعات، متوسط زمان غرق شدن کشتی‌های مهمِ غرق شده، زمان مورد نیاز برای پوشیدن لباس گلف و متوسط ساعات خواب حیوان‌های خانگی را هم اضافه کنید.

آیا چنین کتاب‌هایی جذاب هستند و مشتری دارند؟ ظاهراً چنین است؛ اگر نبود، شاید هارپر هنوز انتشار آمارهای ایندکس خود را ادامه نمی‌داد.

آیا می‌توان آن‌ها را مستقیماً به مدیریت زمان ربط داد؟ به‌نظر نمی‌رسد ایجاد چنین ربطی ساده باشد.

این نوع کتاب‌ها که گاه آن‌ها را در دسته‌ی آسان‌خوان‌ طبقه‌بندی می‌کنند، برای افراد کتابخوان در کنار تخت و پیش از خوابیدن جذاب هستند؛ یا برای انتظار پیش از جلسه؛ یا هر زمان دیگری که فرد معتاد به کتاب، علاقه دارد کتاب بخواند، اما نمی‌تواند ذهن خود را در حد خواندن یک کتاب سنگین متمرکز کند.

به هر حال، لسلی آلدرمن، در عنوان فرعی کتاب، تکلیف خواننده را کاملاً مشخص کرده و تأکید کرده که قرار است با مجموعه‌ای از اعداد و ارقام روبرو شود (A Compendium of Measures) و نه چیزی بیشتر.

اما شاید انتخاب عنوان چگونه از زمان درست استفاده کنیم برای یک مجموعه‌ی آمار و ارقام که نویسنده، خود آن را Compendium خوانده است، مصداقِ دقت و سلیقه نباشد و  خریدار را گمراه کند  (چون کتاب به هیچ شکل، به استفاده درست از زمان ربطی ندارد).

به هر حال، اگر از انتخاب نادرست و گمراه‌کننده‌ی عنوان کتاب صرف نظر کنیم، این کتاب نیز مانند اغلب کتاب‌هایی که توسط نشر هنوز ترجمه و منتشر شده‌اند، ساختاری زیبا و ترجمه‌ای روان دارد و سبک ترجمه‌اش خسته‌کننده نیست.


داستان گلس ری

داستان گلس ری

لطفاً چنددقیقه‌ای از وقتی‌که داری به من بده و صورت مهربانتو میون دستات بگیر و طرح چشماتو به نغمه جادویی کلماتی گره بزن که شاید با خوندن شون یه تغییر بزرگ توی زندگی و حال و هوات ایجاد بشه…

سلام از زمانی که من و برادرانم از هم جدا شدیم و یکی مون رفت خونه علی کوچولو و یکی رسید دست آقا سعید که دانشجو بود و هزینه خانواده اش رو هم به عهده داشت. اون یکی رسید دست زهرا خانم که یه خانم خانه دار بود و من که یه روز آقای مهندس اومد و من رو آورد اینجا توی یه شرکت…

حتما کنجکاو شدی بدونی من و برادرانم کی هستیم! خب باید بگم اگه تا آخر این داستان با ما همراه باشید علاوه بر دونستن جواب این سوال، یه دنیا از ایده های خلاقانه هم به ذهنت میاد

علی کوچولو به مهدکودک میره و خیلی به درست کردن کاردستی علاقه داشت. اما دیگه از درست کردن کاردستی های تکراری که با خمیر بازی و مقوا ساخته می شد، خسته شده بود تا اینکه یه روز وقتی با مامانش رفته بودن بیرون، مامانش اونو به یه مغازه می بره و با یکی از برادرهای من که اسمش آقای گلس ری ۰۱ هست آشنا میکنه. از اون روز تا همین حالا هر روز علی کوچولو با برداشتن یه ماژیک استارت بازی رو میزنه کلی کاردستی و نقاشی های خوشگل رو با کمک آقای گلس ری ۰۱ درست کرده و جالب این جاست که نقاشی ها رو روی شیشه میکشه! کاردستی های علی کوچولو خیلی خیلی خوشگله.

درسته…. آفرین

ما گلس ری هستیم یه کرم نرم برای حکاکی روی شیشه و مات کردن

لیست آخرین پستها
لینکستان

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

shadon مطالب اینترنتی مذهبی پومودوروهای شبانه پایان نامه آموزش زبان انگلیسی - چاپ مقاله آی اس آی آموزش ایلوستریتور فرادرس کوله پشتی دخترانه و زنانه نویسنده بی قلم مطالب اینترنتی